۱۳۸۲ اسفند ۱, جمعه

شعر و ادبيات روآر

-شعر

-مقاله

۲ نظر:

ناشناس گفت...

کرچ کدوم ارمونمی که اسپیچ اینجور دره اماره بن گینه
###
دیگر وسعمان نمی رسد ، شالیزارهامان را میان آرزوهامان دفن کنیم.
باید از زن همسایه داسی قرض کنم.
فصل درو فرا رسید.
###
بر پنجره ها ،
گلدانهای چشم براهت
چه شمدانی هائی به اشکهایم داده اند.
تا پائیز ببارمت.
تقدیم به همه ی روآری های عزیز مجید صالحی

ناشناس گفت...

قرنها خفته پشت دیوار قلعه ی شب
میخکوب ستارگان
دروازه ی آسمان
و علفها خشکیده زیر پای پریان
دوباره دارد امشب خوابم می برد
بگو حالا
با ماه چشم در راه چه کنم
تقدیم به روآری های مهربان مجید صالحی