كمتر كسي در روآر اين مكان و كسي كه در آن زندگي ميكرده رو نشناسد! آري در زمانهاي نچندان دور مردي با پشت خميده و عصا در دستش در كنار اين درب مي نشست و به اطراف نگاه مي كرد و تك تك بچه ها با ترس و لرز از كنار آن ميگذشتنو و قافل از اين كه در دل اين پير مرد هيچ چيز جزمهرباني نبود .ةري او عمو حسين روآر نام داشت. يادش گرامي باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر