۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

شعر« انتظار» امير اكبرپور

«انتظار»

در گوشه اي


تنها


همانندخورشيدي در پشت ابر


به اميد طلوع دوباره نشسته..


و زير لب تو را مي سرودم كه:


«اي در ياي ناآرام


كه اينچنين بر قايق وجودم


صدها موج ميزني


من تلخ ترين نغمه هاي صبح را


در كوچه هاي نجابت نگاهت خواهم يافت


و از سكوت لحظه هايم


چشمهايت غزل خوان خواهند شد»


و دگر بار


منتظر


شايد دگر ابري نباشد...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
شعر جالبي بود. استفاده كرديم.
موفق باشيد
علي اكبر مرزبان
خدا نگهدارتان