۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

میدونی چرا خورشید داغه ؟


میدونی چرا خورشید داغه ؟ چون میبینه تو مال منی آتیش میگیره .
کدامین شاخه ی گل را به خاطر مرامت تقدیمت کنم که وجودت عطر تمام گلهاست .
شب ساعت ابری مرا داد به تو / افتاد نگاه خسته ی باد به تو / باران زد و خیس شد تن خاطره ها / باران زد و باز یادم افتاد به تو .
صد دفعه گفتم لباساتو جلوم تکون نده ، دکتر گفته به گرد گلها حساسیت دارم !
رفتن همیشه راه نیست / وقتی که سینه ای پر آه نیست / شکستی تو دل من / آیا این گناه نیست ؟
اگه نگی دیوونه ام / تویی فقط بهونه ام / برای یک حس عمیق / تو این دنیای نارفیق .
بزار بگم دوست دارم / ساده و راحت و بلند / آخه همیشه دوری ها / از توی سکوت میاند .
عشق یعنی رفتن از شهر بهار / با دو چشم تر به سوی روزگار / عشق یعنی بی وفایی های یار / عشق یعنی سالها در انتظار .
درسته دلت از سنگه ولی اشکال نداره ، آخه من هنوز بت پرست موندم .
غریبانه در سکوت سهمگین نامت را بر حاشیه ی قلبم حک کردم تا با هر ضربانش بگویم دوستت دارم ، هیچوقت تو و محبتهایت را از یاد نمی برم .

هیچ نظری موجود نیست: