۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

زندگينامه دكتر احمد فلاح(قسمت پنجم)


دكتر و برخورد او با بيماران

دكتر عزيز دانش پزشكي را هرگز به عنوان كالاي معاملاتي نميدانست.انديشه اش اين بود كه بيماران و مبتلايان به امراض را بهر وسيلۀ ممكن بايد معالجه كرد تا ميتوانست نوع امراضي كه با تخصصش سنخيت داشت با تلاش بي وقفه درمان ميكرد و اگر احيانا مربوط به تخصصش نبود بيماران را رها نميكرد بلكه از ابروي خود مايه ميگذاشت و اگر گاهي مريض ناشناسي بضاعت مالي نداشت حتي با امكانات خود به شهرستانها سوق ميداد و تا پايان درمان پيوسته او را زير نظر داشت به عنوان نمونه :خانواده مستضعفي امد و گفت من با او هيچ ارتباط نسبي و يا سببي ندارم اما دكتر عزيزتر از جانم 17 سال است كه خانوادۀ ما را به رايگان معالجه ميكرد انگاه به سر و صورت خود مي زد و گريه ميكرد .گفت:من به او گفتم به روي شما خجلم در جواب فرمودند هرگز اين حرفها را نزن . شخصي امد گفت بچه هاي من از بدو تولد يكي پس از ديگري ميمردند ولي اقاي دكتر با زحماتي كه براي من كشيده اند داراي 2 بچه هستم و توقعي از من نداشت . شخص ديگري امد گفت من مردي عيالمندم بضاعت مالي ندارم اما چند سال است كه دكتر عزيز نه تنها حق الزحمه از من دريافت نميكرد حتي پول داروي مرا مي پرداخت . امر مي فرمود به همكاران مطبش كه هر كس را مي شناسيد تمكن مالي ندارد از ايشان حق طبابت نگيريد و انهايي كه داراي امكانات هستند هم هر چه دادند بگيريد .يادمان ميايد كه در سالهاي 58 ليستي به ديوار مطب نصب كرده كه نوشته بود1-رانده شدگان 2-جنگ زده گان3-خانواده شهدا4-سپاه پاسداران از پرداخت حق الزحمه طبابت معاف هستند .در طرحهاي يك ماهه كه از طرف دولت محترم جمهوري اسلامي ارائه ميشد از جان و دل مي پذيرفت و انچنان عمل مي كرد كه تقدير نامه به ايشان داده مي شد .

*برگرفته از كتابچه زندگينامه دكتر احمد فلاح تاليف حاج محمد مرزبان

هیچ نظری موجود نیست: