۱۳۸۸ اسفند ۱, شنبه

زندگينامه دكتر احمد فلاح(قسمت دوم)


دكتر و دوره دبيرستاني او
ايشان بعد از پايان دوره ابتدايي از وطن مالوف خود جدا شده و به شهر آمل رفتند.با توجه به آن شرم و حياء زائد الوصفي كه در طبيعت اخلاقي خود داشت كه در منزل خود استفاده از امكانات موجود خوداري مي كرد، به ناچار مجبورشد كه در منزل ديگران براي كسب علم ودانش تا پايان دوره نظري بماند. كساني كه با او بودند تلاش و كوشش و نظم در امور تحصيلي اورا عجيب توصيف مي كنند و از اراده و عزم اش داستانها نقل ميكنند.ناگفته نماند كه در دوران گذشته مانند امروز درس خواندن زياد معمول نبود خصوصا ً مردم روستا كمتر كسي تفكر تحصيل كردن را در سر مي پروراند .با توجه به اينكه والدين او در قيد حيات بودند اما ايشان برادر بزرگواري داشتند بنام علي گدا فلاح كه در عين روستايي بودن داراي انديشه اي عميق وانساني عاقل و آينده نگر بوده كه امور سازماندهي و جهت بخشيدن مرحوم دكتر را به سمت كسب علم و دانش كاملاً عهده دار بود. امكانات تحصيلي او را هر چه در توان داشت از جان و دل فراهم ميكرد و ذره اي در تمام موارد دريغ نمي كرد.او برايش به منزله پدر بود و عملاً نقش پدري را ايفا مي كرد و متقابلاً دكتر عزيز با توجه به آن اخلاق بلند انساني كه داشتند مقام شامخ ابويت را براي او قائل بودند. مي شود گفت شخصيت و شئون انساني و علمي وعملي اش روي سه ركن از اركان محكم استوار بود:
1- وجود پدر و مادري دلسوز
2- حافظ و سوق دهنده برادري مهربان
3- استعداد و شايستگي بالقوه و بالفعل دكتر عزيز.

هیچ نظری موجود نیست: