صداي تكِ تكِ ساعت، دگر نميآيد
نباش منتظرش! رهگذر، نميآيد
نميشود به خدا باورم، كه ميگويند:
مسافر تو دگر از سفر نميآيد...
مگو ترانه بخوان و مگو غزل بـِسُراي
چرا كه با غزل من پدر نميآيد
بنال اي دل عاشق، كه خوب ميدانم
تو را نموده فراموش اگر نميآيد
در انتظار، دل من، نباش، بيهوده!
چرا كه هست يقينم، دگر نميآيد
نباش منتظرش! رهگذر، نميآيد
نميشود به خدا باورم، كه ميگويند:
مسافر تو دگر از سفر نميآيد...
مگو ترانه بخوان و مگو غزل بـِسُراي
چرا كه با غزل من پدر نميآيد
بنال اي دل عاشق، كه خوب ميدانم
تو را نموده فراموش اگر نميآيد
در انتظار، دل من، نباش، بيهوده!
چرا كه هست يقينم، دگر نميآيد
۱ نظر:
با سلام
در آستانۀ دومین سالگرد وفات مرحوم شادروان عزیز ولایی هستیم. خداوند روحش را شاد کند. جوان شایسته ای بود. یادش بخیر، آخرین باری که دیدمش حدود یک سال قبل از فوتش بود که دخترش در بغلش بود. با همان تبسم همیشگی اش. آری، دنیا به هیچ کس وفا ندارد، حتی عزیز.
مرزبان
ارسال یک نظر