۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

من کی هستم؟! (طنز)

بلقیس سلیمانی

من« دوشيزه مکرمه» هستم

وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و همزمان قند توي دلم آب مي شود.


============ ========= =====



من «مرحومه مغفوره» هستم

وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم .



============ ========= ========= =



من «والده مکرمه» هستم

وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني ۲۰ آگهي تسليت در ۲۰ روزنامه معتبر چاپ مي کنند ..



============ ========= ========= ===



من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم،

وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش البته تا چهلم- آگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه شهر به چاپ مي رساند



============ ========= ========= ===

من «زوجه» هستم،

وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کند به من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد



============ ========= ========= ===



من «سرپرست خانوار» هستم،

وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشدو براي هميشه در ته دره خوابيد.


============ ========= ========= ===



من «خوشگله» هستم،

وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.


============ ========= ========= ===



من «مجيد» هستم،

وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.


============ ========= ========= ===



من «ضعيفه» هستم،

وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند..


============ ========= ========= ===



من «بي بي» هستم،

وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.


============ ========= ========= ===



من «مامي» هستم،

وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازي مي کند..


============ ========= ========= ===

من «مادر» هستم،

وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.


============ ========= ========= ===



من «زنيکه» هستم،

وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشينش در پارکينگ مي شنود.


============ ========= ========= ===



من «ماماني» هستم،

وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.


============ ========= ========= ===



من «ننه» هستم،

وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.


============ ========= ========= ===



من «يک کدبانوي تمام عيار» هستم،

وقتي شوهرم آروغ هاي بودار مي زند و کمربندش را روي شکم برآمده اش جابه جا مي کند.


============ ========= ========= ===



من «بانو» هستم،

وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.


============ ========= ========= ===



من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمي ، عزيزم،عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.


============ ========= ========= ===


من در فريادهاي شبانه شوهرم، وقتي دير به خانه مي آيد، چند تار موي زنانه روي یقه کتش است و دهانش بوي سگ مرده مي دهد، «سليطه» هستم.


============ ========= ========= ===



من در محاوره ی ديرپاي اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره،مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و....» هستم.


============ ========= ========= ===



دامادم به من «وروره جادو» مي گويد.


============ ========= ========= ===



حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند.


============ ========= ========= ===



من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.


============ ========= ========= ===



مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند...










راست راستی من کی خود من هستم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


هیچ نظری موجود نیست: