۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه

حماسۀ ششم بهمن ماه 1360 ه.ش شهرستان آمل چگونه خلق و جاودانه شد

سال های اول پیروزی انقلاب اسلامی کشور عزیزمان ایران، سال های پر تلاطم، حساس و سرنوشت سازی بود. از یک سوی رژیم دژخیم و منحوس عراق با رهبری صدام یزید کافر با ما در جنگ و برادر کشی بود و از سوی دیگر گروهک های زیادی با عناوین مختلف به ویژه منافقین کور دل موجب اذیت و آزار انقلابیون و ملت غیور می شدند و از همه مهمتر با تشکیل خانه های تیمی و دست بردن به سلاح های گرم اقدام به ترور در هر کوی برزن می نمودند و در راه اهداف باطل شان هیچ ابایی در کشتن رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر، نماینده، رئیس قوۀ قضائیه و حتی مردم عادی و کسبه و کارگر نداشتند. واقعا سال های سختی بود. امنیتی که در حال حاضر در کشور وجود دارد، حاصل مجاهدت ها و زحمت های فراوانی است که در آ زمان ها توسط جوانان این مرز و بوم در جهت مبارزه و پاکسازی این عناصر ملحد خود فروخته صورت گرفت.
یکی از مناطقی که کانون نا آرامی ها و تجاوز منافقین از خدا بی خبر بود، شهر عزیزمان آمل بود. در آن زمان بعضی از انقلابیون که اغلب کسبه و کارگر بودند، هدف ترور قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. منافقین کور دل از اواخر سال 1358 ه.ش جنگل های زیبای آمل را محلی برای اقدامات خرابکارانه و مبارزۀ مسلحانه علیه نه تنها شهر آمل، بلکه کل کشور در نظر گرفتند. جادۀ هراز که یکی از مهمترین راه های مواصلاتی تهران و شمال کشور محسوب می شد، نا آرام گشت. هر هفته و ماه شنیده می شد که منافقین کور دل اقدامات خرابکارانه ای را مرکب شدند و افرادی را به شهادت رساندند. در یکی از مهمترین این اقدامات به شهادت رساندن شش نفر از پاسداران عزیز در اواخر سال 1359 و یا اوایل سال 1360 ه.ش بود که در میان آن ها فرماندۀ سپاه آمل و یکی از دوستان نزدیک پاسدار قدیمی حاج حسن شاکری، یعنی شهید فتح الله شکری از روستای کلوسا بود. بنده یک بار ایشان را در بچگی و اندک زمانی قبل از شهادت دیده بودم.
بگذریم، منافقین سنگ دل با جذب افراد فریب خورده و تجمع در جنگل ها در بهمن ماه سال 1360 به خیال خام خود زمینه را برای حمله به شهر آمل و تصرف آن آماده دیده بودند و بنابراین با یک گروه کمتر از صد نفری برای حملۀ به شهر در صبحگاه ششم بهمن ماه برنامه ریزی نمودند. قبل از پرداختن موضوع حمله باید بگویم، هدف از این حمله تصرف شهر آمل به عنوان یکی از شهر های استراتژیک شمالی بود. با تصرف این شهر کنترل یکی از راه های مواصلاتی مهم تهران به شمال کشور قطع می شد و تحت کنترل منافقین قرار می گرفت. با توجه به دشت های وسیع و جنگل های فراوان، امکان برنامه ریزی برای حمله به شهرهای دیگر نیز وجود داشت. به خیال باطل منافقین، با تصرف شهر آمل و تشکیل یک حکومت خود خوانده در آن، حمایت های مستکبرین جهان نیز کسب می شد و نکتۀ دیگر اینکه با تحلیل های نادرستی که کرده بودند، فکر می کردند، با تصرف مراکز حیاتی شهر، همۀ مردم به آن ها پیوسته و از آن ها حمایت خواهند کرد.
بالاخره صبح روز ششم بهمن ماه، یک روز سرد زمستانی فرا رسید. طبق برنامه ریزی صورت گرفته، منافقین ابتدا به مراکز حساس نظامی و تصمیم گیری نظیر سپاه، کمیته انقلاب اسلامی ( نیروی انتظامی فعلی)، ژاندارمری، فرمانداری، بخشداری و بنیاد شهید حمله کردند و این مراکز را تا روشن شدن صبح و آغاز بکار ادارات به تصرف خود در آوردند. بعضی از مناطق مهم شهر مثل دوازده پله، پلیس راه و سبزه میدان نیز در کنترل آن ها در آمد. اما این یک روی سکه بود. از همان ابتدای صبح وقتی ملت شجاع و انقلابی آمل و روستاهای اطراف از قضیه مطلع شدند، از خانه ها بیرون آمدند و نبرد مسلحانه و غییر مسلحانۀ خود را با یاغیان و گرگ صفتان منافق شروع کردند. همۀ شهر حالت تعطیلی و وضعیت نظامی به خود گرفته بود. این نامردمان به هرکسی که در شهر می دیدند، تیراندازی می کردند. درگیری میان نیروهای مردمی و منافقین در دم دمای ظهر به اوج خود رسید و تعداد زیادی از نیروها به شهادت رسیدند. تمام شهر پر از سنگر شده بود و به دلیل کثرت این سنگرها نام هزار سنگر را به خود گرفت. میدان هزار سنگر آمل که در خیابان امام رضا (ع) به طرف بابل قرار دارد، در همان سال ها به همین دلیل نام گزاری شد. خیلی از زن ها نیز در کنار مردان در این حماسه نقش آفرینی کردند و یک شهید نیز تقدیم نمودند. سهم روستائیان پاک دل در این میان سرنوشت ساز بود. درگیری تا غروب همان روز ادامه داشت و نیروهای مردمی یکی پس از دیگری مراکز حساس شهر را که به تصرف منافقین درآمده بود، پس گرفتند و ععلا شهر در کنترل کامل ملت قرار گرفت. تعداد زیادی از منافقین به هلاکت رسیدند، تعدادی زخمی و حدود سیزده تا پانزده نفری هم دستگیر شدند و بقیه نیز با ذلت و خواری مجبور به فرار گردیدند. در بازجویی هایی که از این نامردمان شد، می گفتند که به ما گوشت گرگ می دادند تا بی رحم و قسی القلب شویم؛ فکر می کردیم که مردم آمل با ما هستند ولی غافل گیر شدیم.
شکست عظیم منافقین و درس بزرگی که به آن ها داده شد، برای همیشه در تاریخ این مرز و بوم جاودانه گردید. برای همیشه نام آمل و واقعۀ حماسه ساز ششم بهمن در اذهان ماند. ملت بزرگ آمل برای همیشه سربلند گردیدند. در اولین دیداری که مردم آمل و خانوادۀ شهدا (که تعدادشان حدود چهل و دوتن بود) با حضرت امام قدس سره الشریف داشتند، امام از مردم آمل تشکر کردند و خطاب به منافقین گفتند که دیدید مردم آمل چه به روزتان آوردند. حال یکی از افتخارات مردم این خطه از استان لاله خیز و ولایت مدار ایران زمین این است که امام راحل در وصیت نامۀ سیاسی، الهی خویش فقط از دو شهر نام برد، یکی قم و دیگری آمل و این برای همیشۀ تاریخ ثبت گردید. حماسۀ مردمی آمل باعث شد که با تودهنی که منافقین از خدابی خبر خوردند، برای همیشه بساطشان جمع شود و جنگل های سرسبز شمال و جادۀ زیبای هراز برای همیشه از لوث وجودشان پاکسازی و امنیت به شهرمان باز گردد. برای واقعۀ آمل شعر ها سروده شد، خاطره ها گفته شد، فیلم ها ساخته شد، بزرگداشت ها و مراسم ها گذاشته شد و شخصیت های کشوری و لشگری زیادی سخنرانی ها نمودند. از آن واقعۀ تلخ که منجر به شهادت تعدادی از هم وطنانمان گردید، پس از گذشت بیست و هشت سال به نیکی یاد می شود و مردم شهرمان از جمله روستای رودبار عزیزمان با افتخار و سربلندی از آن یاد می کنند. برماست که یاد و خاطرۀ آن روزهای شورانگیز و شهدای گرانقدر آن را برای همیشه گرامی بداریم و در این راه وظیفۀ ما روآری ها به ویژه جوان تر ها سنگین تر است، چراکه روستای ما نقش به سزایی در خلق این حماسه داشت و برای آن جوان رعنا و مخلص مرحوم حاج سید غلام علی رسولی، شهید ناصر رسولی را تقدیم نمود.
والسلام- پایان- علی اکبر مرزبان از انگلیس- لندن- سوم بهمن ماه 1388 ه.ش

۱ نظر:

mojtabahojatoleslami@hotmail.com گفت...

سلام
بیشتر از سی‌ سال پیش خونهای ملت ما درخت استقلال ، ازادی ، جمهوری اسلامی را میوه دا ر کرد ولی‌ متاسفانه رهبران ما غصهٔ پول چینی‌ ها و معاملات با اینها را میخورند و یا اینکه غصهٔ. این فلسطینیها و یا بدتر از همه حزب الهی ها را میخورند . هرکس ریش داره با یک اسلحه ادعای اسلامی بودن میکنه . من هزار با ر برای جمهوری اسلامی حقیقی‌ جان میدهم ولی‌ حاضر نیستم یک قطره خون برای این اسلام خراب کنها بدهم . امیدوارم این رهبران ما در روز سال گرد انقلاب فریاد االله و اکبر های مردم را دلیل بر اغتشاشگری تعبیر نکنند همین الله و اکبر های مردم بود که رهبران ما را بر کار گزا شت . بنده سی‌ سال پیش در مدرسهٔ طلاب قم درس خواندم و دو سال و نیم زندان شاه بودم . الله و اکبر