۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه

شعري از امير اكبرپور(الف-باران)


«انتظار»

در گوشه اي

تنها

همانندخورشيدي در پشت ابر

به اميد طلوع دوباره نشسته..

و زير لب تو را مي سرودم كه:

«اي در ياي ناآرام

كه اينچنين بر قايق وجودم

صدها موج ميزني

من تلخ ترين نغمه هاي صبح را

در كوچه هاي نجابت نگاهت خواهم يافت

و از سكوت لحظه هايم

چشمهايت غزل خوان خواهند شد»

و دگر بار

منتظر

شايد دگر ابري نباشد...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

به به عجب شعر قشنگی. آقا امیر ما هم شاعر بود و ما نمی دونستیم. احسنت. آفرین
موفق باشید
مرزبان از لندن

ناشناس گفت...

آقای اکبر پرو
سلام
دست شما درد نکنه. شعر قشنگی بود. همت شمادر راه اندازی وبلاگتان با مطالب متنوعقابل تحسین و ارزش است.
امیدوارم در کارتان موفق باشید.
نیازی- همسر مرزبان از لندن