۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

جشن « تيرما سيزده شو» جشني به بلنداي تاريخ


شمال نیوز: در اسطوره هاي ملي و مذهبي به شخصيت هايي برخورد مي كنيم كه نه تنها در زمان خودشان بلكه بر آينده نيز تاثير گذار بودند .اين شخصيت هاي گاهي در يك اثر فرهنگي همچون نوشتن يك كتاب و يا يك تابلوي نقاشي و يا خط و يا با فداكاري خويش در را ه آرمان هاي بشري جاودانه مي گردند . يكي از اين شخصيت ها آرش كمانگير مي باشد.جنگ بين افراسياب توراني ومنوچهر شاه در طبرستان به دوازده سال طول كشيده ومقرر گرديده است تيري از كوههاي رويان در طبرستان انداخته شود وهر كجا فرود آيد مرز بين ايران وتوران خواهد بود.در ميان لشگريان ايران آرش اين شخصيت ايراني آنقدر تير را در كمان كشيده كه پس از رها شدن تير از كمان جسمش پاره پاره گشته است .ولي از آنجا كه طبق قرار قبلي افراسياب پس از دوازده سال جنگ و خونريزي مي بايست از سرزمين ايران خارج مي شد مردم آن روز را جشن گرفتند و اين سنت از ان تاريخ تا كنون درايران و به خصوص در مازندران پا بر جاست.

داستان آرش كمانگير در كتابهاي زيادي به تفصيل شرح داده شده است از جمله: در كتاب تاريخ طبرستان تاليف بهاءالدين محمد بن حسن بن اسفنديار كاتب كه در سال 613هجري تاليف شده است جنگ بين افراسياب ومنوچهر. پس از پناهنده شدن منوچهر به طبرستان چنين مي نويسد .

او(منوچهر )به طبرستان آمد ,منوچهر بحد رويان به ديهي افتاد كه ما نهير گويند كه آنجا غاري عظيم است .... در اين غار شدند وافراسياب ببقعه كه خسره گويند از ديهاي آمل فرود آمد وتا به عهد وشمگير بن زياد پدر قابوس اين ديه را عمارت پيدا بود وبالاي اين ديه درختي بود كه «شاتي مازي بن» گفتند ,خيمه افراسياب زير آن درخت زده بودند دوازده سال آنجا بماند كه منوچهر را به هيچ چيز حاجت نبود كه به ولايتي ديگر فرستد وآورد .الا فلفل ,بعوض آن گياهي كه كليج گويند مي خورند تا رطوبت غالب نشود بر طبايع .چون افرا سياب عاجز شد از يافتن منوچهر مصالحه رفت بز آنكه بريك پر تاب تير ملك. منوچهر را مسلم دارد وبراين عهد رفت ,آرش از آنجا تير به مرو انداخت ودر بسيار كتب تازي وپارسي نظماً ونثراً ذكر اين تير انداختن نبشتند وبعضي گفتند به طلسم ونير نج انداختند . والعلم عندالله.ودو تير انداختن است كه عجم را بدان فخر است بر اهل ساير اقاليم يكي اين ويكي آن كه شهنشاه كسري .................

در كتاب شاهنامه اي كه به صورت دست نويس كه نام نويسنده آن مشخص نيست ونه جلد دارد وصفحات اول وانتهاي آن وجود داد و آنچه كه روشن است اين كتاب در مكتب خانه هاي قديم تدريس مي شده است در رابطه با جنگ منوچهر وافراسياب چنين مي نويسد .

افراسياب تير بيداد از كمان معاندت روان ودندان طمع در ملك موروث فرود برد. ناگاه با سپاهي انبوه شهاب رجم ثريا كرده .... وبه ايران زمين تاخت .منوچهر چون از ورود فرسان رجاله وهجوم سپاه او خبر يافت دل ير مقاومت نهاد ومستعد ومتشمر بايستاد و لشگر بسيار بعد وقطرات الامطار واوراق الاشجار از اقطار وامصار در ظلل رايت او منتظم شدند و در كرت اول كه از جانبين مصاف دادند انهزام به چشم منوچهر راه يافت وتركان بزخم پلك ديده دوز وناوك سينه سوز با سواران وپيادگان عجم كاري كردند كه شرح آن به مشاهده راست نيايد وبيان آن به معاينه در خبر تقرير نگنجد ومنوچهر گريخت و بقلعه طبرستان تحض جست وآن قلعه ايست كه از شرفات آن سنبله فلك توان چيد و از عزفاتش زمزمه ملك توان شنيد . در استحكام واستواري آبروي سد سكندر را برده واز كمال بلند ي وارتفاع دست در حمايل ناهيد ودر كمر بندد وپيكر زده با اساس بيستون در استواري تو امان با عنان آسمان اندر بلندي هم عنان ودر پاي قلعه خندقي چون درياي بيكران و.... ومدتي دراز وزماني دير باز به محاصره آن قيام نمودند .آخر كار قدرت وقوت ايشان از نيل مراد وحصول مطلب قاصر آمد وچون زمان وقوف افراسياب امتداد يافت و سربازان آن سپاه از طول عهد اقامت ستوه شدند و حرف هاي زيادي به گوش افراسياب مي رسيد. افراسياب ا ز استعماع اين كلمات جبين در هم كشيد و آثار خشم در چشم او مشاهده گرديد و به تدبير و تفكر و تدبر در طريق صلاح و صواب اين كار مشغول شد و به ضرورت راه وفاق پيش گرفت و ناچار به صلح رضا داد . بشرط آنكه ماورالنهر از عمرانات و به ايرانات و مايتعقل بها اقطاع تركان باشد و فرود آب جيحون و ولايت خراسان با عرصه يثرب و بلاد مغرب در ملك ديوان انتظام يابد. پس منوچهر آرش نام را كه نظام عقد ملك و اساس كار لشكر بود نبوك ناوك درشب ديجورخال ازرخ هندومي ربود بفرمود تا از كمان سه پي گشايد يكي چارپرتير ني

در آنجاكه ناوك شود جاي گير از اينجا بود ملك قسمت پذير

پس آرش سوي قبضه بازيد دست كمانرا بماليد و بگشاد شصت

بينداخت تير و به پيمود گام برايشان جهان ختم شد والسلام

و افراسياب سپاه را بازگردانيد و از معبر جيحون عبور كرده و بلاد ترك و اقاليم شرق به اعمال مضافات آن با سرها تماما در تحت تصرف و حوزه ديوان او منتظم شد و منوچهر از حصار طبرستان بيرو ن آمد و رايت فتح پيكر و اعلام ظفر بخش را بجانب ري فرستاد و تجديد بيعت طبقات لشكر بر سلطنت و پادشاهي او منعقد گشت وبدين مناسبت از آن پس هر ساله جشن و شادي در آن تاريخ بين مردم برگزار مي شود.

ابوريحان بيروني در كتاب آثار الباقيه سبب پيدايش جشن تيرگان را چنين ذكر مي كند . كمان را تا بنا گوش خود كشيد وخود پاره پاره شد و تير از كوه رويان به اقصاي خراسان كه ميان فرغانه و تخارستان است به درخت گردوي بزرگي فرود آمد به مسافت هزار فرسنگ ومردم‌آن روزرا عيد گرفتند.

در كتاب آئين ها و جشن هاي كهن در ايران امروز نوشته محمود روح الاميني چنين مي نويسد . نشانه هاي برگزاري جشن تيرگان از قرن ششم به بعد در سند هاي تاريخي اندك است . در روزگار ما فقط در شهرهاي مازندران مراسم تير ما سيزده شو بر جاي مانده است.تير ما در تقويم مازندراني (مانند تقويم فرس قديم) مصادف با آبانماه در تقويم جلالي (تقويم امروز ايران ) است.محاسبه فصل ها, فعاليت هاي كشاورزي وجشن هاي كهن بر پايه تقويم محلي مازندراني تا يك نسل پيش رايج بود.(لازم به ذكر است هنوز هم در بعضي از روستاهاي مازندران بر مبناي تقويم مازندراني محاسبات انجام ميگردد)

دركتاب واژه نامه طبري ـ‌تاليف دكتر صادق كيا در باره محاسبه ماه هاي سال بر پايه گاه شماري فرس قديم درمازندران (طبرستان )چنين آمده است .اكنون نوروز آنان (مازندراني ها)در نيمه دوم اونه ما (آبان ماه)وتير ماه آنان در پاييز است وجشن تيرگان را در پاييز مي گيرند .

اين جشن در روز سيزدهم آبان ماه هر ساله بر گزار و به (تيرما سيزده شو) معروف است .

اين جشن اكنون در مناطق مختلفي از مازندران و همسايگان آن از جمله مناطقي همچون :

سواد كوه ،سنگسر ، شهميرزاد،فيروزكوه،دماوند،بهشهر ،دامغان ،ماها،ساري ،بابل، آمل، نو شهر و شهسوار و طالقان برگزار مي گردد . در اين ميان به سراغ شهرستان نو شهر و در بين مناطق مختلف آن به روستاي زيبا و تاريخي كندلوس ميرويم تا نحوه و باور هاي اين جشن آشنا شويم.
تير ما سيزده شو دركندلوس
امير خواني و فال حافظ و شاهنامه خواني

يكي از مراسمي كه در اين جشن قابل اهميت است امير خواني و فال حافظ و اجراي موسيقي مي باشد .امير خواني را معمولا پيران دهكده و يا كساني كه از صداي خوبي برخوردار باشند اشعاري را از امير پازواري به صورت تك خوان و يا همخواني ني و آواز در گوشه هايي از رديف دشتي در دستگاه شور موسيقي ايراني اجرا مي كنند .

نمونه اشعاري از اميرپازواري كه در اين مراسم مي خوانند:

بلبل گنه جان مه تن اتا مثقاله مه مثقال تن هزار فكرو خياله

(بلبل مي گويد اي جانم وزن تن من يك مثقال است ، همين يك مثقال را هزار فكر و خيال انست)

هر كي عاشقي نكرده وِ مرداله صد سال دوويه وِ فلك حماله

(هركسي عاشقي نكرده است اوجزو مرده است ، گر چه صد سال زنده با شد فلك را حمال است)

فال حافظ از ديگر امور اين جشن مي باشد كه از قديم الايام با سوادان دهكده در جمع هاي‌خانوادگي ويا فاميلي اشعارحافظ را درلواي(فال حافظ) ونيزاشعاري از فردوسي را (شاهنامه خواني) مي خوانند .
موسيقي محلي

همنوازي سرنا و دهل از بعد از ظهر روز جشن شروع و تا پاسي از شب گذشته ادامه دارد.نواختن لله وا (ني محلي)بخش مهمي ازاين جشن را به خود اختصاص مي دهد.هنوز هم صداي ني عمو افراسياب و دايي سلطان در گوش من يادآور مهرورزي هاي مردمان خوب دهكده است و شايد براي خيلي از كساني كه امروز در كوچه و پس كوچه ها ي (زندگي) درگير روز مرگي هستند با شنيدن صداي ني و سرنا ودهل احساس نزديكي به ماهيت و اصالت وجودي خود مي نمايند .

امروزه در كندلوس گروه ها وافراد زيادي نيز وجود دارند كه گذشته از مراسم هاي فوق به اجراي موسيقي سنتي از آن جمله تك نوازي هاي تار ،سه تار ،عود،تنبك، ني ، ويلن ،كمانچه ، سنتور ... و ديگر ساز هاي ايراني و يا به صورت گروهي و همنوازي گوشه ها و آواز ها و رنگ هايي را در دستگاه هاي موسيقي ايراني در اين جشن مي پردازند.

در كندلوس براي اينكه تعداد خوراكي ها به سيزده برسد از مواد غذايي همچون كدو ،كلم ، چغندر(چنگل) و لو بياي و سيب زميني به صورت پخته كه آن را هكشي مي نامند استفاده مي كنند و هائيشت نيز يكي ديگر از اولويت آن شب مي باشد هائيشت تركيبي از گندم ،شاهدانه( تخم كنف)،به صورت برشته و كشمش و گردو نيز به آن اضافه مي شود كه در آن شب مورد استفاده قرارمي گيرد . و همچنين باور دارند كه: در موقع شكستن گردو ها براي درست كردن هائيشت هر يك از گردو ها قبل از شكستن به نيت شخصي كه مورد توجه آن جمع مي باشد نامگذاري مي شوداگر چنانچه گردو مورد نظرپوك و بدون مغز باشد اين باور را داشتند كه شخص مورد نظر تا قبل از جشن تيرما سيزده شو سال ديگر خواهد مرد .

در ايام كهن به دليل كم بودن برنج از دانه هاي ارزن(گورس) به جاي آن استفاده مي كردند و براي اينكه جشن تيرماسيزده شو را به بهترين نحو اجرا كنند آن شب از برنج استفاده مي كردند .

چون‌ اين‌جشن‌درفصل‌ پاييز با رسيدن‌ميوه‌هاي‌جنگلي‌هم‌چون‌زالزالك(وليك)وازگيل(كنس)و اَلندري وزرشك وديگرمحصولات جنگلي همزمان مي باشد ميوه هاي فوق نيز تناول مي گردد .

همچنين در روستاهاي مجاور نيز در غروب اين روزجوانان هم با در دست داشتن تركه اي بلندكه كيسه اي به انتهاي آن بسته شده است همراه كودكان به در خانه ها رفته وبا سر صدا وكوبيدن چوب به در خانه ها ولال بازي از صاحب خانه تقاضاي هديه مي كنند وبه آنها پول ,ميوه وشيريني داده مي شودودركوچه هابه همراه لال شروع به حركاتي موزون وخواندن اشعارمي نمايد.

و در نتيجه مي دانيم كه همه پديده ها ,نهادها , آيين ها , جشن ها وهمه زمينه هاي ديگر فرهنگي،با گذشت سده ها وهزار ها,دگرگون مي شود ,تحول مي يابد با زمان ومكان هماهنگ مي شود وبه گونه اي ديگر جلوه مي كند . در اين زمان چگونگي برگزاري اين جشن و اينگونه جشن ها بستگي به همت شما اهل فرهنگ وهنر اين خطه مي باشد.اميد است اينگونه جشن ها هر چه با شكوه تر بر گزار گردد.
كيانوش جلالي كندلوسي





۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
سیزده تیرما شو یا لارزن شیش را امسال به دور از مازندران و در جمع مازنی های ساکن تهران جمع شده و شیشی (چوب مخصوص ) به دور کودکی زدیم و انار و تنقلاتی بیاد روآر خوردیم